گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

همسایه

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۱۵ ب.ظ

ما از خونه‌مون در کل راضی ایم، اگه صاحبخونه قیمتو زیاد بالا نبره، ان شاالله سال بعد اینجا می‌مونیم.

اما یه چیزی تو این خونه وجود داره که من خیلی بخاطرش ناراحتم...  همسایه دوتا واحد بغلی، یه مادر خیلی عصبانیه که دوتا بچه داره... خیلی زیااااد پیش میاد که با بچه‌هاش شدیدااااا دعوا و داد بیداد کنه... سروصداهاش با دوز خیلی کمتری به اینجا می‌رسه ولی من رو با این سن می‌ترسونه! فکر اینکه به اون بچه‌ها داره چی می‌گذره، واقعا اذیتم می‌کنه...

براشون دعا می‌کنم ولی راستش خودم خیلی نگرانم کاش می‌شد یه کاری کرد! کاش اونها مستاجر باشن، برن از اینجا! کاش اون مادر آروم‌تر بشه. من تا حالا صدای مردشون رو نشنیدم ولی خودش، تا بچه اش رو صدا می‌زنه قلب من هری می‌ریزه که نکنه الان دعوا بشه باز!  

گاهی میرم تو اتاق آخری، گوشه ی گوشه اش که هیچ صدایی رو نشنوم... گاهی وسط آشپزی کارمو رها میکنم که برم و فقط نشنوم، چون ازسری آخری که دعواشونو شنیدم تا دو سه ماه حالم بد بود. خب درسته دعوا تو هر خونه ای هست ولی تا این حد و اینقدر خشن عادی نیست اصلا، آدم می‌ترسه!

   حالا بچه‌هاش رو هر بار ما دیدیم مودب سلام کردن ها، از عاقبتشون خیلی میترسم، ولی چون کاره ای نیستم براشون دعا میکنم که خدا اینهمه احساس ناامنی و خشم و شاید محدودیت رو یه جوری جبران کنه. ولی واقعا موندم اینها بزرگ بشن و زورشون زیاد بشه، اگه بخوان جبران کنن، چه بلایی سر اون مادر میاد؟ و شاید پدر... حالا کاری ندارم من به تحلیل رفتارهای اون خانواده. معلوم نیست علت اصلی چیه.
شما بفرمایید ذکری، دعایی، راهکاری، چیزی به ذهنتون می‌رسه بهم یاد بدین؟؟

امروز به ذهنم زد برم همینجوری بی مقدمه یه ظرف شکلات پر کنم ببرم بگم مثلا نذریه که فقط یکم آروم بشه اون مادر شاید، بعد گفتم نکنه با خودش بگه این همسایه برا آروم کردن من اومده بعد بچه هاش رو بدتر دعوا کنه که چرا کاری میکنین صدای من بره بیرون؟ 🙄

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۹

نظرات  (۱)

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا باید همچین فکری بکنه؟

نمی‌دونم بچه‌هاش چه سنی هستن، اگر بزرگ باشن، شاید بتونین براشون یه کلاسی برگزار کنید مثلا؛ یا جلسه قصه خوانی بذارید. برای اونا و اگر بچه‌ دیگه‌ای هست تو همسایگیتون.

تا هم اون بچه‌ها یه فضای خوب رو تجربه کنن، هم اون مادر به آرامش و استراحت برسه.

البته لازم نیست هدفتون رو بیان کنید. می‌تونید بگید برای مشغولیت خودتون میخواید برای بچه‌ها کلاس هنری یا قصه خوانی بذارید.

پاسخ:
بچه هاش دوتا پسرن، یکی حدودا کلاس دوم سوم باید باشه، که همونه که بیشتر اوقات باهاش دعوا میشه، اون یکی چهار پنج ساله روزها میرن باهم تو کوچه بازی میکنن،کوچه ما بن بسته و پهن، اکثرا بچه ها مشغول فوتبالن اونجا...

ما زیاد رابطه با همسایه ها نداربم. کلا همسرم به دلایلی مایل به قاطی شدن ما با همسایه ها نبودن، شاید چون ما حاشیه شهریم و همسرم کارشون دوره,دوست ندارن دیگران از احوال من با خبر باشن، نمیدونم.

برای همین پیشنهاد شما فعلا خیلی دوره ازشرایطم، من به ذهنم رسید یکی از اعیاد پیش رو یه چیزی بپزم برای همسایه هامون ببرم. فعلا این باب رو باز کنم تا بعد...
مثلا یکی از دوستام هم گفت برم پیشنهاد بدم که بچه ها مثلا بیان خونه ما بازی کنن و مثلا بگم من چون فعلا بچه ندارم و بچه دوست دارم، اگه خواستین میتونین برای تنوع بچه ها رو بفرستین خونه ما با هم بازی کنن.
ولی خب، چون بچه ها پسرن، نمیدونم اصلا بهشون خوش بگذره یا نه و اینکه این پیشنهاد دیگه کاملا مستلزم اینه که اول یکم با مراوده غذا، با هم آشنا بشیم، بعد ... و عمیقا مستلزم موافقت همسرم هم هست.

خیلی ممنونم برای اینکه اینجا اومدین و نوشتین🌹 خوش آمدید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">