نامه ها ۲ . تو خود یک جهانی!
دلبندم سلام...
این حرفی که میزنم، شاید مهمترین نکته من برای تو باشه...
عزیزدلم، من و پدرت، حتما در تربیت تو اشتباهاتی داشته و داریم. این بدیهیه و غیر قابل انکار.
حالا درسته که شاید ما زیاد باهم درمورد این مسائل حرف نزنیم، چون یه چیزهایی تو حریم والد فرزندی باید باشه که رابطه سالم پیش بره، ولی... بالاخره تو حتما از زمانی که کودکیت تموم شده و کم کم به بلوغ فکری و جسمی رسیدی، چشم و گوشت به خیلی چیزها توی این دنیا باز شده، نوع نگاهت عوض شده، خیلی نقدها ممکنه به من و پدرت داشته باشی و شاید مدام با خودت بگی اونها نباید اینکار رو میکردن، باید فلانجور میکردن، شاید پیش خودت از ما رنجیده باشی و ادبت اجازه ابرازش رو نداده باشه. شاید هم گفته باشی. نمیدونم... نمیدونم سطح رابطمون رو چطور ارزیابی میکنی، الان میخوام حرف دیگهای بگم..
.
عزیز مادر، من نمیتونم ادعا کنم برای تو کم نذاشتم، نمیتونم ادعا کنم اشتباه نداشتم، حتما داشتم. اگرچه سعیم همیشه این بوده بهترین اثری که میتونم رو، خلق کنم و یه حامی و همراه محکم و دلسوز برای تو باشم، اما خب... حتما کم و کسریهایی هم بوده که روی روحیات تو اثر گذاشته.
عزیزک نوجوان من، تو، الان یه آدم خیلی ویژه و مهمی!
تو در سن بسیار خوبی قرار داری، تو دیگه قدرت اینو داری که خوب رو از بد تشخیص بدی و مستقل عمل کنی. تو دیگه الان خودتی! اگه کار خوبی کنی، تو رو با اون خوبی میشناسن و اگر بدی کنی، به اسم خودت میزنن. دیگه مثل چندسال قبل نیست که بگن بچه ی زهرا اینه و بچه ی زهرا اونه.
این خودش نشونه اینه که تو در آغاز یک راه طولانی قرار گرفتی که اصل اول اون راه، خودتی مادر!
پس خودت رو برای این راه طولانی آماده کن. هر خوبی ای که توی خانوادمون هست سعی کن حفظش کنی و هر عیب و بدی که هست، با دقت ببین، جوانبش رو بررسی کن و ازش درس بگیر! یعنی که تمرین کن تو دیگه تکرارش نکنی.
پاره ی تنم، عزیزم، تو، شاید نتونی دیگران رو تغییر بدی، شاید نتونی شرایط ناپسندی که اطرافت هست تغییر بدی، اما هر جا از هر چیزی خسته شدی، مطمئن باش توان اینو داری که یه زندگی جدید و متفاوت برای خودت بسازی... ممکنه گاهی سخت باشه، اما حتما میتونی، حتما...
پس نترس... اگر هم ترسیدی، بدون مال اولشه... قوی که باشی و اراده که بکنی، حتما میتونی. و خداوند هم عاشق این مدل ارادههای قوی انسان هاشه! عرضه ات رو که ببینه، حسابی بهت کمک میده😉 اگرم خستهای و حال نداری رشد کنی که قشنگم، رک بهت بگم، خودت هم تو اتفاق های تلخی که برات میفته، سهم داری... اولین سهم رو!
*
حاشیه بر متن: ادبیات گفتگو با نوجوانها، معمولا سرزنشی، غیرهمدلانه و به دور از صمیمیته. نوجوان روحیات حساسی داره که میتونه خیلی بد، یا خیلی خوب، جهتدهی بشه. من روحیاتِ نوجوانی خودم دقیق یادمه. همون ایام کلی مطلب برای خودم نوشتم که وقتی بچهام نوجوان شد، بهتر بتونم درکش کنم! توی این متن سعی کردم طوری که درسته، با یه نوجوان حرف بزنم.
حاشیه بیرون متن: چند روز بعد از اینکه قالب جدید نوشتاریمو بهتون اعلام کردم، اومدم شروع کنم به نوشتن دیدم عه! چه سخته! برای یه مخاطبی بنویسی که نه میدونی چند سالشه نه میدونی سطح فکر و اینهاش چطوریه. بعدِ کمی فکرکردن سعی کردم فرض کنم فرزندم با یه سری ویژگیها که تو برناممه رشد کرده و من و همسرم هم طبق یه سری اصول رفتار کردیم. سنش هم برای هر نامهای خب متفاوت میشه.
در کل، اینها صرفا برای مکتوب موندن دادههای ذهنیمه... چون بالاخره من که قرار نیست عین این نامه ها رو برای بچه ام بخونم! ☺️
بعد دیگه از این قالب نوشتاری خوشم اومد و تقریبا هر روز، حرفهای ها جدید به ذهنم میرسه، ان شاالله بتونم بنویسم😉
نوشتن برای اونایی که میدونی چندسالشونه و کی هستن هم سخته! چه برسه به موجود خیالی:)