گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

وصف نمیشود،عاشقانه ی حضورت

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ

سلام
دیشب را با ذکر نامت گریه کردم
مادرانه سرودم
حسینی جان گرفتم
شما تمام احتیاج من،نماز من،نیاز من...تمام هستی منید....
از هر کسی زنده تر و جاری تر در بطن زندگی ام...
مادر...س امروز،یکشنبه روز زیارت شما و پدرم علی است...
اما اجازه میخواهم تا قدری با اباعبدالله سخن بگویم...
اربابی که خانواده اش اکنون باید کوفه باشند...
درد دارد بدون حسین شدن..درد دارد ازحسین جداشدن...درد دارد در شهری که علی بود،با نام زین اب خطاب شوی اما.....
ارباب این روزها تمام زندگی ام
گره خورده به زینب و تمام اهلتان...
به علی اوسطتان که روز عاشورا،آن روز هولناک ذبح عظیم،در تب می سوخت تا ولایت برقرار و جاری بماند تا اکنون...
ارباب...این هجمه ی دردهای بی پاسخ....این قعر ظلمت مردمان عصر تو و عصر ما...که هنوز نتوانسته لایق رشد باشد با آفتاب ولایت...چقدر بر پسر مهربانتان سنگین است...
راستی ارباب...
مقتل های می گویند: الشمر جالس علی صدره....
نکند
من
کاری کنم که بر سینه ی امام زمانه ام
سنگینی کند....

آه...
ای مقتدای ما
می شود
مثل ابالفضلت
بصیر و باوفایمان کنی؟

دور از تو شدن
عین بدبختی است....
خودتان یادمان دادید...
شقی من خالفکم
و سعد من اطاعکم....

اربااب...
ما را دریاب...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">