گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

مادر سلام، نوکرتان روبراه نیست

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۰۸ ق.ظ

مادر سلام...
من بیش از آنچه تصور می کردم،
بی تابم...
دست کم حالا ک هنوز نرفته
فکرش را نمی‌کردم که چشم هایم ببارند...
مادر
امشب همه از رخسارم
حال درونم را فهمیدند...

من از ناشکری بیزارم
و شوقی در درونم دارم
از تجربه ی این دلتنگی ها...
هر کس رنجی دارد و چ نیکو که رنج من
فراق باشد
نه چیز دیگر...

مادر
بی قرارم...
بغض دارم...
اشکبارم...
و این را به کسی جز شما
نمیخواهم بگویم...
*
گفت: یابن الشبیب....
پس بگو حال زینب(سلام الله علیها)
لحظه ی دور شدن از اربابش
چگونه بود؟
آهههه.....
آه از رنج عشقی که کشیدی بانو...
آه از درد جانسوزی که بر قلب تان نازل شد...
آه از عظمت وجودتان....
*
آرام تر شدم
من از رنج های لذت بخش بارگاه شما
که چیزی نچشیده ام...


#شب_جمعه

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۰۶

نظرات  (۱)

الهییی!
میفهممت.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">