گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

۱ مطلب با موضوع «نامه‌هایی برای فرزندم» ثبت شده است

سلام دخترم!

چند وقتیه که من، دیگه اون زهرای سابق نیستم. ( البته برای تو: مامان زهرا) امروز که کشوهای کمد رو ریختم بیرون تا دستمال بکشم و برای بار هزارم مرتب بذارم‌شون سرجاش، رفتم تو فکر... اصلا مامان، راستشو بخوای، این خلوت و تنهایی روزهام خیلی خوبه برای فکر‌کردن!

داشتم فکرمی‌کردم که چقدر روی تمیزی محیط اطرافم دقیق شدم و این چقدر خوبه برای مسلمونی که در آیینش، پاکیزگی حسابی محبوب و تحسین‌شده است. پس کسی که برای این پاکیزگی تلاش می‌کنه، عزیز دل خداش میشه☺️ و خداروشکر برای این فراغتی که توی خونه دارم و می‌تونم صرف آرامش خانواده‌مون کنم.

می‌دونی که تمام اشیاء هم دوست دارن مرتب و تمیز و عاری از آلودگی‌ها، سر جای خودشون بشینن و انرژی‌ای که تو موقع تمیزکردن‌شون صرف کردی، چند برابر به نگاه تو هدیه کنن.  می‌دونی دخترم؟  همه چیز توی این عالم روح داره... دنیا، جای داد و ستده. اینجا برای هر چیزی باید بها بدی، اگه آرامش رو میخوای، باید براش زحمت بکشی.

می‌دونم تو هم مثل من دوست داری خوبی ‌ها همیشگی باشه. مثلا دلت می‌خواد وقتی یه جایی رو مرتب می‌کنی دیگه تا ابد همونجوری بمونه! یا مثلا دلت می‌خواد غذای گرم همیشه حاضر باشه و بعدش هم ظرف‌ها خودبخود شسته بشه و همیشه همونقدر تمیز بمونه! دلت می‌خواست می‌شد همه وقتتو صرف کارهای مورد علاقه‌ات کنی. شایدم مثل قدیم من، عصبانی بشی وقتی که مجبور میشی یه کار تکراری رو هزار بار انجامش بدی و بخوای با دیگران دعوا کنی که چرا مراقبت نمی‌کنن، یا بخوای کمتر استفاده کنی تا زحمتت در کل کمتر باشه!

دخترکم...  میل به همیشگی بودن خوبی‌ها، یه میل ذاتی توئه... و این میل هست تا به تو بفهمونه که ارزشت بیشتر از این دنیاست. و در این دنیا، خیلی چیزها تکراریه، تو می‌تونی با نیت، از این روزمرگی‌های ملال‌آور، آجر آجر برای خودت برج بسازی!  تو روح خونه‌ای...  فکر کن! همه اشیاء خونه، همه ظرف‌ها، همه آینه‌ها، همه لباس‌ها، حال خوب‌شون رو به تو مدیونن... به تو محتاجن!  تو می‌تونی خالق یک عالمه احساس خوب باشی! حتی اگه هیچ انسانی بهت نگه ممنون، تو جاری باش، موثر باش...

می‌خواستم بنویسم که من، دیگه اون آدم سابق نیستم... مدتی قبل به عشق تشکرهای بابات ، به خونه‌مون می‌رسیدم، اما بعد، چند روزی که خسته بود، خداوندی که برای بنده‌هاش همیشه آرامش می‌خواد، یه جوری بهم رسوند که: تا کی می‌خوای به دیگران امیدوار باشی؟ و در تلاطم اینکه آیا می‌بینه؟! آیا ممنون میشه؟! تو انسانی! شاهکار خلقت من! برترین پدیده من!! عزتت رو از کی می‌خوای؟!  من تو رو ساختم که بهترین زندگی رو داشته باشی، قوی باشی! قوی باش!

و من قوی شدم مادر!  هر چقدر توان داشته باشم، محیط زندگیم رو تمیز و پاکیزه نگه می‌دارم و دلخوشم از اینکه دارم شبیه پیشوایان خودم رفتار می‌کنم. شبیه بهترین بنده‌های خدا. من لایق اینم که تو یه محیط تمیز زندگی کنم، حتی این اواخر به آشپزی علاقه‌مند شدم و حتی حتی! غذاها رو با اشتها می‌خورم... آخه می‌دونی من دلم می‌خواست همیشه انرژی داشته باشم ولی حوصلشو نداشتم که برم غذا بذارم برای خودم. میان وعده و اینها که دیگه هیچ!

نتیجش اینکه همیشه مجبوری غذا می‌پختم و فقط وقتایی که بابات خونه بود معده طفلکی من به یه سامانی می‌رسید!  ولی من تغییر کردم. امروز وقتی که داشتم آب جوش و خرما می‌خوردم، وقتی که احساس کردم نیاز به استراحت و روغن مالی کمر دارم و بعد بی معطلی این کار رو برای خودم انجام دادم، چقدر احساس قدرت کردم مادر!  احساس یک زن قوی که از خودش حمایت می‌کنه.

نمی‌دونم کی قراره تو و خواهر و برادرهات، هدیه خدا به زندگیم بشین، ولی من دارم خودم رو برای این کار مهم و مسئولیت حیاتی، آماده می‌کنم...  من قراره لطیف ‌ترین، مهم‌ترین و بهترین شغل دنیا رو داشته باشم: «مادری»

پس لازمه که خیلی خوب به جسم و روحم برسم تا این بار سنگین، به سلامت، به منزل برسه. اگر قراره که شما شیعه امام‌علی بشین، مادرتون باید صبور، آروم، سرحال، قوی و آگاه باشه...  زنی که با اندکی پیاده روی فشارش میفته، با اندکی گریه و جیغ بچه‌اش هم یا داد می‌زنه یا زودی باج میده که اون صدا تموم بشه فقط!  پس من نباید فرصت رو از دست بدم! تازه خوب بود از نوجوانیم شروع می‌کردم ولی حالام عیب نداره، خدا جبران کننده است و همیشه یه جوری برکت میده به نیت‌ها که آدم تصور هم نمی‌کنه!

راستی، امانتیِ خدا! 

من همه این مراقبت‌ها رو، بخاطر عاقبت خودم دارم انجام میدم. بخاطر اینکه اگه خدا دوست داشت منو مادر کنه، من آماده باشم و کوتاهی نکرده باشم. بخاطر اینکه خدا یه انسان رو به من سپرده و خدا رو انسان‌هاش، غیرت خیلی ویژه‌ای داره. 

توقعی از تو ندارم که برام جبران کنی، یعنی تلاش می‌کنم که اینجوری باشم.  اصلا مگه فرزند می‌تونه زحمت‌های والدینش رو جبران کنه؟ نه دنیا این ظرفیت رو داره، نه فرزند... من هم نتونستم، هنرم فقط این بوده که تلاش کنم در برابرشون،مودب باشم و با احترام رفتار کنم. سعی می‌کنم بهتر هم بشم... 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۳۸