گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

قرار جدیدم

دوشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ

قبلجا وقتی از سفری جایی برمیگشتم، همون اول که می‌رسیدیم خونه، یا اگه دیروقت بود، فردا صبح اول وقتش؛ 

همه وسایل های سفر جابجا شده بود، لباس کثیف‌ها تو ماشین در حال شسته شدن بود و چمدون برمی‌گشت سر جاش. البته این قبلا که میگم برای بعد عروسیه و از تحولات بعد ازدواج. وگرنه دوره مجردی که خیلی دیر و کند به کارها می‌رسیدم. 

ولی حالا که فندق هست، نمیشه... نمی‌رسم.

روحِ تمیزی دوستم، تازه داره با این قضیه کنار میاد، که آقا! نمیشه دیگه! خودسرزنشی نداره که. این تغییر رو به عنوان جزئی از زندگیت بپذیر. 

حالا دیشب که برگشتیم خونه ؛ همسر از دیار حضرت دوست (کربلا) و من از خونه مامان؛ فعلا هنوز کارها انجام نشده. ولی بازم راضی‌ام از روال:) 

و یه مرحله دیگه رشد کردم انگار، چون دارم سعی می‌کنم تا حد امکان با وجود فندقم، خونه رو تمیز نگه دارم. 

و این قضیه با وجود سختی،خیلی شیرینه برام‌.

مثلا سعی می‌کنم اگه خواب سبک و وابستگی دخترم بهم اجازه نمیده بعد هر وعده ظرفهاش رو بشورم؛ حداقل روی اپن رو خالی نگه دارم و ظرفها رو طوری که دیده نشن، توی سینک بچینم. یا مثلا کف خونه، وقتی که فندق بی‌قراره و به هر ابزاری می‌خوام فقط آرومش کنم؛ یهو پر از وسیله میشه، ولی بعد اینکه خوابید یا آروم شد، پا میشم همه رو میذارم سر جاش یا میذارم یه گوشه حداقل. 

چون واقعا به تجربه ثابت شده بهم که بهم ریختگی خونه کاملا روی روحیه خودم و همسرم اثر داره و حالمون رو هم بهم ریخته می‌کنه. و بالعکس تمیزی، مایه آرامشه. 

حتی این حساسیت همسر روی تمیزی رو، به عنوان یه اصل و منبع آرامش که وظیفه اول همسرانه‌ام تأمینشه، پذیرفتم. و دیگه بجای اینکه هی بخوام حرص بخورم که چرا براش مهمه، سعی می‌کنم این حساسیتش رو سکوی پرش و رشد شخصیتی خودم قرار بدم. و واقعا هم همینطوری شده.

دوران مجردی من خیلی کند بودم. برای همین یه مهمون که میخواست بیاد کلی مضطرب می‌شدم. کلی کار نکرده داشتم همیشه و خونه هم هیچوقت مرتب نمی‌موند. ( ۴ سال آخر مجرد بودنم، مادرم مریض بودن و تقریبا افتاده. ) 

ولی الان خیلی فرزتر شدم و راضی‌ام :) 

#روز اول 

__

از روزی که همسر برگشته یه قراری رو با خودم شروع کردم و میخوام روزانه‌هام رو، شرح تمرینم رو، احوال و افکارم رو در این چهله ی قرار، ثبت کنم. 

همینجا می‌نویسم ان شاالله، ولی بدانید و آگاه باشید که مخاطبان اینجا قراره بیشتر بشه ولی هنوزم، نمی‌خوام آدرس اینجا رو همه مخاطبان وبلاگ اصلیم بدونن. 



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">