گر نگاهی به ما کند زهرا...

بسم الله النور...
سلام
اینجا خلوت دل من است، با مادر (س)

کلماتی که بین‌مان رد و بدل می شود را «روزی» خودم و شما می‌دانم.
اگر بهره ای از اینجا بردید نوش روحتان
اگر هم نبردید، لطفا دعایمان کنید.

سلام مادر...
قصد داشتم نوشته های مشهدم را اینجا بگذارم
حیفم آمد اسمش را عوض کنم...
میخواهم بنویسم مادر
میخواهم بی پروا باشم
میخواهم از قید و بندهای شیطانی رها باشم
و تنها قیدی که مرا تادیب می کند،
از عشق به تو و خاندان و پیروان راستینت سرچشمه بگیرد...

مادرجانم
می دانم که صادقانه
یاری ام می کنی
من باید تکیه کنم به تو
و باور کنم
که هستی...

مادرِ عزیزتر از جانم...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۷ ، ۱۳:۱۲

محرمانه

هر وقت دلم میخواد بزنم زیر میز و بگم خداروشکر مجردم هنوز
چقدر سخته و اصلا ولش کن به زندگی خودت برس و اینها

تلفن زنگ میخوره...
صبح سحر بهم پیام داد، که بالاخره کی اجازه میدیم دوست همسرش بیاد؟ قرار بود بعد عاشورا ازم خبر بگیره...
ساعت 11 یکی زنگ زد که اون بنده خدا هم از حدود یک مااه پیش، پیگیر بود...
ساعت 11.10 یه نفر دیگه زنگ زد که فاطمه تو آخرین دیدارمون اصرار کرده بود و هر چی سعی کردم بگم نه نذاشت و درجا مشخصاتم رو برای دوستش فرستاد...

الان من چیکار میتونم بکنم؟
وقتی هیچکدوم شون وارد خونه نشدن و شناختی ندارم چجوری فقط یکی رو راه بدم؟؟
خب هر آدمی یه جنبه های خوبی داره و جنبه های بدی...

هیچکس هم جدی نمی گیرم...

کاش یکی وارد این خونه میشد که میدونستم حداقل دو سه بند از شرایطم رو واقعا پذیرفته...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۱۱:۳۱

نیم وجب بچه بود
لج میکرد که پیش من بخوابه
من هم پشتش رو ناز کنم
تا خوابش ببره

الان
مرد شده برای خودش...
تو اتاق با مانتو و شلوار نشستم
داداش کوچکترش رو فرستاده که بگه: داداشم میخواد بیاد تو اتاق...
من هم روسری رو سر کردم:)

حیا
غیرت
ایمان
چقدر قشنگه....

این پسرخاله 13 ساله
منو یاد قاسم بن الحسن می اندازه...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۳۸

حالم خوب نیست
احساس تنهایی شدید می کنم
احساس سنگینی شدید از باری که روی دوشمه
وای حضرت زهرای خدا
من که یادم نرفته اون روز که داشتم نابود میشدم هوامو داشتین
من یادم نمیره شما رو

چجوری این بار رو ببرم جلو؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۷

سلام حضرت زهرا...س
پارچه ای را که از جانب دخترتان برایم آمده، دوخته ام
چادر زینبی ام را، برده ام هیئت امشب
مادر حسین...ع
چادرم را برده ام، که امسال می خواهم با همین چادر، دانشگاهمان را حسینیه کنم...
چادرم را آورده ام متبرکم کند
حریمم باشد
آمده ام زینبی شوم بانو
آمده ام ایمان را
تقوا را
تواضع را
بصیرت را
شهامت را
فن بیان را
از تو و زینبت بیاموزم
آمده ام در مکتب حسیییین
تا شهیدپروری کنم
مادر
خیلی بزرگ خواسته ام
میدانم
و از بزرگی خواسته ام اشکبارم
آخ مادر
مادر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۷

قلب
موجود عجیبی است
میتواند بی آن که کلامی بگوید
همه ی زندگی ام را در سمت و سوی خودش راهی کند...
حضرت زهرای بی بدیلم...
مادر سیده ها
مادر امثال من ها
مادر تمام هستی
چقدر دلتنگم
برای بوسیدن و بوییدن عطر ناب و خالص حضورتان...

کاش میشد بروم قم...
که حرم فاطمه ی امام موسی کاظم
شدید
یادآور توست...
فاطمه جان...

خیلی
خیلی
خیلی دور شده اعمالم
از نوکران تان
و این
قرار بی قراری ام را
معلق کرده...
بی تاب شدم
بی تاب شدم که نیست گمنامی شیرین بی توقعت
میان اعمالم...

مادر...س
خطا رفتم

و سخت است جنگیدن
با این نفس حسودِ پرتوقعِ مستکبر...

مثل همیشه دائما مراقبم باش
بانوی نمونه....



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۴:۳۷